ثروتمندزاده اى در کنار قبر پدرش نشسته بود
ثروتمندزاده اى در کنار قبر پدرش نشسته بود
و در کنار او هم فقیرزاده اى که در کنار قبر پدرش بود.
ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى کرد و مى گفت :
صندوق گور پدرم سنگى است، و نوشته روى سنگ، رنگین است .
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر، خشت فیروزه به کار رفته است ،
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاک ، درست شده ، این کجا و آن کجا؟
فقیرزاده در پاسخ گفت :
تا پدرت از زیر آن سنگهاى سنگین بجنبد، پدر من به بهشت رسیده است!
کلمات کلیدی :